«... جزئیات اتاق به آرامی از تاریکی بیرون آمد. چهره های عجیبی از حیوانات، مجسمه ها و طلا وجود داشت - طلا در همه جا می درخشید! برای یک لحظه - آن لحظه برای کسانی که پشت سر من بودند مانند یک ابد به نظر می رسید - از تعجب به معنای واقعی کلمه لال شدم.
من معتقدم که اکثر باستان شناسان این حقیقت را پنهان نخواهند کرد که با ورود به اتاقی که قرن ها پیش توسط دستان پارسا بسته و مهر و موم شده بود، احساس هیبت و حتی سرگردانی می کنند. برای لحظه ای مفهوم زمان به عنوان عاملی در زندگی انسان معنای خود را از دست می دهد. سه، شاید چهار هزار سال از آخرین باری که پای انسان روی زمینی که ما ایستاده بودیم می گذرد، اما تا به حال همه چیز در اطراف یادآور زندگی ای بود که به تازگی متوقف شده بود: صندوقی نیمه پر از آهک در همان در، یک چراغ خاموش، اثر انگشت روی رنگ تازه، یک تاج گل تشییع جنازه در آستانه ... به نظر می رسید که همه اینها می توانست دیروز باشد. همان هوایی که دهها قرن در اینجا حفظ شده است، همان هوایی است که توسط کسانی که مومیایی را به محل آخرین استراحت آن بردهاند، تنفس کردهاند. زمان ناپدید شد، با بسیاری از جزئیات صمیمی پاک شد، و ما تقریباً احساس هتک حرمت کردیم.»
به این ترتیب داستان باز کردن مستقیم مقبره توت عنخ آمون توسط هاوارد کارتر آغاز می شود، بزرگترین یافته باستان شناسی قرن بیستم، که به یک احساس و الهام جهانی برای هنرمندان، معماران و جواهرسازان تبدیل شد. با این حال، مصر بسیار قبل از باز شدن مقبره، اروپا را تسخیر کرد، یا بهتر است بگوییم، شیفتگی مصر هرگز از بین نرفت.
برای اولین بار، علاقه به سنت مصری در روم باستان به وجود آمد. فتح مصر و تبدیل آن به استان رومی، برگزاری یک پیروزی و آوردن غنائم بر گسترش نقوش مصری در روم تأثیر گذاشت. اما هیچ یک از وقایع آن سالها برای هنر و فرهنگ اهمیتی به اندازه داستان عشق غم انگیز آنتونی و کلئوپاترا نداشت. اگرچه نسبتاً رمانتیک بود، اما به رایج ترین موضوع مصری تبدیل شد و برای قرن ها الهام بخش هنرمندان برجسته، نویسندگان، شاعران، آهنگسازان، طراحان رقص و غیره بود.
نقطه عطف مهم بعدی در تاریخ مطالعه و احیای هنر مصر باستان، لشکرکشی مصری ناپلئون بناپارت (1798 - 1801) است. از نظر نظامی، او ناموفق بود - ناپلئون شکست خورد، اما برای علم و هنر، این کارزار از اهمیت زیادی برخوردار بود.
در سال 1799، سنگ روزتا کشف شد که رمزگشایی آن توسط شامپولیون انگیزه جدی برای توسعه مصر شناسی ایجاد کرد. علاوه بر این، به دنبال نتایج یک سفر علمی که توسط ناپلئون سازماندهی شد، دانشمندان شرح ده جلدی یادبود مصر (1809-1829) را منتشر کردند. اثر قابل توجه دیگر کتاب یکی از شرکت کنندگان اکسپدیشن - هنرمند (و در آینده اولین مدیر لوور) دومینیک ویوانت دنون "سفر در مصر بالا و پایین" (1802) بود که با تعداد زیادی همراه بود. از طرح های خود از بناهای تاریخی مصر باستان. پس از انتشار آن، اروپا توسط اولین موج بزرگ مصر فرا گرفت - استفاده از نقوش مصری به ویژگی بارز سبک امپراتوری که در آن زمان غالب بود تبدیل شد. جواهرسازان نیز به مد جدید واکنش نشان دادند و به زودی جواهراتی با تم مصری ویترین های خیابان های شلوغ پاریس را پر کردند.
موج بعدی مصر با حفاری های منظمی که توسط مصر شناسان فرانسوی آگوست ماریت و گاستون ماسپرو در نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شد و همچنین ساخت کانال سوئز در سال های 1859-1869 به ریاست یک شرکت سهامی فرانسوی برانگیخت. . دو سال قبل از اتمام ساخت و ساز، علاقه به مصر به حدی بود که در نمایشگاه جهانی 1867 در پاریس، یک غرفه مصری خیره کننده ظاهر شد که تأثیر زیادی بر بازدیدکنندگان گذاشت - از طریق آن، بسیاری برای اولین بار این جذابیت اسرار آمیز را کشف کردند. از یک کشور باستانی دور این غرفه برای نمایش مجموعه ای از یافته های باستان شناسی موزه بولاک (موزه مصر کنونی در قاهره) ساخته شده است، اما علاوه بر آثار باستانی، در این نمایشگاه جواهرات به سبک مصری ساخته شده توسط گوستاو بوگرند و همچنین جواهرات بوشرون، ملریو به نمایش گذاشته شده است. و دیگران.
از آن لحظه به بعد، اشتیاق به جواهرات الهام گرفته از مصر در سراسر قاره گسترش یافت و بسیاری از جواهرات معروف از جمله الساندرو کاستلانی، کارلو جولیانو، اوژن فورتنای شروع به خلق جواهرات به سبک موسوم به «رنسانس مصر» کردند. درست است ، سبک جدید را فقط می توان "احیای" مشروط نامید. علیرغم این واقعیت که جواهرسازان مضامین و نقوش مصری را به عنوان مبنایی در نظر گرفتند، آنها سعی نکردند از استادان باستانی تقلید کنند تا این سبک را احیا کنند. تزیینات مدرن تغییرات التقاطی در موضوع مصر باستان بودند که از نظر پیچیدگی، حتی مقداری زیاده روی، متمایز می شدند، که به طور کلی، با هنر تاریخ گرایی که دارای ویژگی های یکسان است، به ویژه در مرحله آخر آن، منافاتی نداشت.
تحقیقات مستمر و یافته های شگفت انگیز باعث افزایش علاقه به هنر مصر در پایان قرن نوزدهم و به ویژه در آغاز قرن بیستم شد، زمانی که تعدادی اکتشاف مهم انجام شد. در دهه 1880، گاستون ماسپرو پاکسازی معابد اقصر و کارناک را آغاز کرد، در 1905-1908 ادوارد آیرتون مقبره فراعنه را در دره پادشاهان کشف کرد، و در سال 1912 لودویگ بورچارت نیم تنه نفرتیتی را پیدا کرد. از اکتشافات برجسته آن دوره
در دوران مدرن، نقوش مصری مطابق با مد جدید اصلاح شد. ماسکارونها چهرههای فرشتهای بامزه دریافت کردند، بالهای اسکارابها پویاتر و برازندهتر شدند، و اشکال جواهرات اغلب بر اساس خط سنتی «ضربهی عذابآور» ساخته میشدند. "رنسانس مصر" مدرن به وضوح در هنر جواهرات استادان برجسته ای مانند رنه لالیک، ژرژ فوکه، لوسین گوتر و دیگران تجسم یافت.
و بنابراین به جایی می رسیم که شروع کردیم. کشف مقبره توت عنخ آمون توسط هاوارد کارتر دقیقاً 100 سال پیش در سال 1922 نقطه اوج مصری در سراسر جهان بود. هنرهای خیره کننده و صنایع دستی موجود در داخل مقبره و همچنین جواهرات و نقاب طلایی افسانه ای که بر روی خود مومیایی یافت شد، چنان سر و صدایی به پا کرد که سبک مصری به یکی از منابع اصلی سبک آرت دکو تبدیل شد.
خوب، اولین کسانی که به احساسات باستان شناسی واکنش نشان دادند، البته، جواهرسازان بودند. از همان سال 1922، خانههای جواهرات مشهوری مانند Cartier، Tiffany & Co.، Lacloche Freres، Van Cleef & Arpels جواهرات نفیس با الهام از مصر را برای پاسخگویی به تقاضای سرسامآور خلق کردهاند.
کارتیه احتمالا یکی از سازندگان اصلی جواهرات احیای مصر بود. از سال 1910، مدت ها قبل از کشف مقبره توت عنخ آمون، جواهرسازان این شرکت با استفاده از شرح مصر و دستور زبان زینت منتشر شده در سال 1856 به عنوان منابع بصری جواهرات می ساختند. کارتیه علاوه بر تجدید نظر در مورد نقوش مصری که از دستور زبان وام گرفته شده بود، اغلب از آثار باستانی اصیل مصری در جواهرات خود استفاده می کرد. بزرگترین عتیقههای پاریسی به لویی کارتیه مصنوعاتی از مصر میرساندند و این گنجینههای مینیاتوری در یک قاب قیمتی ساخته شده از طلا، الماس و سایر سنگهای قیمتی تأثیری باورنکردنی بر مشتریان نجیب گذاشت. با ظهور هنر دکو و کشف مقبره توت عنخ آمون، کارتیه، مانند سایر شرکت ها، سبک مصری را بازنگری می کند و آن را با روح زمان جدید تفسیر می کند.
Tiffany & Co نیز سبک منحصر به فرد خود را به رنسانس مصر آورد. لوئیس، پسر بنیانگذار شرکت، چارلز تیفانی، به بسیاری از زمینه های هنری علاقه داشت و در سال 1893، پس از آزمایش های طولانی با شیشه های رنگی، نوع جدیدی از شیشه را کشف کرد - فاوریل. این یک اثر رنگین کمانی مجلل بر روی سطح داشت که لوئیس با پردازش شیشه مذاب با اکسیدهای فلزی به آن دست یافت. جواهرات شیشه ای فاوریل Tiffany & Co. سوسک های رنگین کمانی شگفت انگیزی را ایجاد کرد و آنها را در انواع اشیاء هنری پوشاند. اما در کنار این، این شرکت جواهرات جواهرات جالب بسیاری را به سبک «رنسانس مصر» خلق کرده است.
دو شرکت آخری جواهرسازی که در این مقاله به آنها نگاه خواهیم کرد، Lacloche Freres و Van Cleef & Arpels، در رویکردشان به کار با میراث مصری مشابه بودند. هر دو شرکت از پلاتین به عنوان پایه جواهرات ساخته شده به شکل موزاییکی از سنگ های قیمتی استفاده کردند. به طور سنتی، الماس به عنوان پسزمینهای بود که تصاویر مردم مصر باستان، پرندگان، حیوانات و گلها را از زمرد، یاقوت و یاقوت کبود میکشیدند. تصاویر آنها از نقاشی ها و نقش برجسته های معابد مصری به عاریت گرفته شده است. شاید این Van Cleef & Arpels بودند که برای اولین بار به موضوعات روزمره مصر باستان مانند صید ماهی و پرندگان یا بازی چنگ و بازی های تخته ای توجه کردند.
Lacloche Freres به همین روش کار می کند، اما در سال 1925 او یک دستبند منحصر به فرد با روح آینده نگری ایجاد می کند، جایی که نه تنها نمادها و نقوش هنر مصر بسیار ماهرانه ترکیب شده است، بلکه سنگ هایی که ترکیب از آنها ساخته شده است. این شرکت جواهرات به ترکیبی نسبتاً غیر معمول، اما بسیار مؤثر از سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی تبدیل می شود. مانند سایر آثار، از الماس به عنوان زمینه استفاده می شود، اما جواهرسازان به جای یاقوت، زمرد و یاقوت کبود، فیروزه، مروارید سیاه و مروارید را می گیرند.
با پایان دوران آرت دکو، شور و شوق مصری ها فروکش می کند، اما چندین بار علاقه به این کشور باستانی باز می گردد، ابتدا در دهه 1960، زمانی که فیلم افسانه ای "کلئوپاترا" با بازی الیزابت تیلور اکران شد و سپس در دهه های 1980 و 1990.