اگر واقعاً عشق در نگاه اول وجود دارد، پس با نگاه کردن به صفحه، عشق به ساعت شعله ور می شود.
کلمه "Dial" از "Zifferblatt" آلمانی گرفته شده است - تابلویی با اعداد برای نشان دادن زمان. البته، در زمان های قدیم، زمانی که مردم هنوز اعداد را نمی دانستند، صفحه با آسمان جایگزین می شد: آنها در مورد زمان روز با مکان خورشید، ماه و ستارگان یاد می گرفتند. سپس آنها تصمیم گرفتند زمان را با نگاه کردن نه به آسمان، بلکه به زمین - به سایه ای از محور ساعت آفتابی که مسیر روشنایی روز را مشخص می کرد - تعیین کنند.
جالب است که اولین ساعتهای مکانیکی صفحه و عقربه نداشتند: بسیاری زمان را با ضربه زدن نشان میدادند، اما به زودی ساعت - ابتدا بزرگ و سپس جیبی - صفحهها را به دست آورد. اولین صفحه های ساعت جیبی به سادگی دیسک های فلزی با یک عقربه بودند. اعداد روی آنها حک شده بود و برای واضح تر شدن آنها، شیارها را با موم سیاه پر می کردند.
با توسعه ساعت سازی، صفحه ها بیشتر و عجیب تر شدند، دیسک های فلزی پایه با نقره پوشانده شدند، حتی صفحه ها از نقره و طلای خالص ساخته شدند. در اواسط قرن هجدهم، مینا ماده کلاسیک صفحه بود، اما با ظهور ساعتهای مچی، علاقه به صفحههای فلزی دوباره زنده شد.
البته، مینای رنگ شده، جواهراتی که صفحه ها و جعبه ها را تزئین می کردند - همه اینها به جایی نرسیده است. و با این حال، صفحه فلزی که لکه دار شده بود، پس از کشف مجدد با قدرتی تازه درخشید. آبراهام-لوئیس برگهصفحه ای که صفحه طلایی رنگش به مشخصه قطعات او تبدیل شده است.
امروزه در فعالیتهای خلاقانه ساعتسازان، چنین جسارتی به چشم میخورد که شاید کل تاریخ ساعتسازی آن را ندانسته است. این جوشش انرژی اختراعی نه تنها منجر به پیدایش صفحههای ساعت پیچیدهتر و عجیبتر - به اصطلاح تکامل گونهها - میشود، بلکه به حفظ و بهبود تکنیکهایی که در آستانه انقراض بودند نیز کمک میکند.
طراحان و سازندگان ساعت مچی از تاریخچه قرن ها طراحی ساعت الهام می گیرند تا محصولات درجه یک خود را خلق کنند. این کار یا توسط کارگاه های ویژه در شرکت های ساعت سازی بزرگ و یا توسط شرکت های تخصصی انجام می شود که نام آنها به فردی که از ساعت سازی دور است چیزی نمی گوید. اگرچه نام شرکت هایی که آنها به آنها خدمت می کنند در سراسر جهان سروصدا می کنند. اما اغلب خود این شرکت ها "بیشترین محرمانه" را به مشتریان خود ارائه می دهند.
با این حال، خواهیم دید که مهم "کجا" نیست، بلکه "چگونه" است. و بیهوده نیست که هنر باستانی گیلوچ، تکنیک های میناکاری مبتکرانه، فناوری های کار فشرده لایه برداری، حکاکی، تزیین با سنگ های قیمتی و اسکلت سازی اکنون در حال تولد دوباره هستند. به لطف روشهای ساخت مدرن که دستیابی به آنچه قبلاً غیرممکن تلقی میشد، ممکن میسازد، صفحهنمایش امروزی چشمگیرترین و با گرایشهای جدید در طراحی ساعت است.
فلز کاری
حتی روش های معمولی کار با فلز این امکان را فراهم می کند که صفحه را به خلق یک هنرمند برجسته تبدیل کنید. اما پس از گیلوش، حکاکی یا اسکلت بندی که صفحه و حرکت از آن یک کل می شود، از لیوان فلزی یک اثر هنری به دست می آید، کار و مهارتی پر زحمت لازم است.
گیلوش استفاده از یک زیور هندسی حکاکی شده بر روی ماشین تراش است. اولین ماشین تراش در قرن شانزدهم ظاهر شد. در ابتدا مواد نرمی مانند چوب بر روی آنها پردازش می شد، اما در پایان قرن 16، این تکنیک به قدری پیشرفت کرد که این زیور روی سطوح فلزی نیز اعمال شد. در ساخت ساعتها، گیلوچ بسیار دشوار است، بنابراین ساعتهای گیلوش معمولاً در چاپهای کوچک تولید میشوند. قطعه کار باید به صورت دستی هدایت شود، با محاسبه دقیق نیروی فشار به طوری که عمق برش در همه جا ثابت بماند.
برای جلوگیری از ظاهر شدن بر روی سطح، محل هر ضربه به صورت جداگانه و با هم باید به خوبی در نظر گرفته شود. پیچیدگی کار به حدی است که امروزه از میکروسکوپ های استریوسکوپی برای صفحه های گیلوش استفاده می شود. امروزه که بسیاری از روشهای فرآوری سنتی با کمک فنآوری مدرن انجام میشود، گیلوچ را میتوان بر روی ماشینهای CNC انجام داد یا با مهر زنی تقلید کرد. اما، اگرچه هر دوی این روشها نتایج خوبی به دست میدهند، بافت سطح پس از پردازش سنتی هنوز با اصالت کمیاب متمایز میشود: ساختار فلز در شیارهای برش خورده، همانطور که بود، بخشی از زینت میشود.
جذابیت بیشتری به این روش داده شده است زیرا کار بر روی ماشین های مخصوص گیلوش انجام می شود که قبلاً به یک نادر تبدیل شده اند (از دهه 40 قرن گذشته تولید نشده اند). حتی مراقبت از آنها یک هنر واقعی است.
یکی دیگر از تکنیک های قابل توجه، اسکلت سازی، این اثر را ایجاد می کند که صفحه امتداد حرکت است. مانند تکیهگاههای ساختمانهای گوتیک، که بدون سنگینکردن یا ممانعت از ورود نور به ساختمان ثبات میدهند، صفحههای اسکلتشده تعادل ظریفی از قدرت و سبکی ایجاد میکنند. مهمترین و سخت ترین کار در این عملیات حذف مقدار فلز مورد نیاز است تا قسمت های برنده مکانیزم برای بازبینی باز شود. مانند گیلوش، صفحه را میتوان روی ماشینهای CNC اسکلتبندی کرد، اما ابزار معمول این روش، متهها و فایلهای کوچکی هستند که از طریق سوراخهای حفر شده در حرکت وارد میشوند.
اسکلت سازی به تولیدکنندگان در مرحله اتمام حرکت دستی کار اضافی می دهد: هر شکاف گوشه یا لبه دیگری است که باید با همان دقتی که گوشه ها و لبه های دیگر در حرکت چرخانده، سمباده و صیقل داده شود. سپس طرح روباز به دست آمده با انواع زیور آلات حکاکی شده تزئین می شود - و مکانیسم دستگاهی که ساعت را به کار می اندازد نیز به اثری از تخیل خلاق هنرمند تبدیل می شود.
و با این حال قدیمی ترین روش برای تزئین صفحه، حکاکی است. در اواسط قرن هفدهم، لیوان های فلزی بی تکلف با صفحه های نفیس با طرح های حکاکی شده یا کنده کاری شده جایگزین شدند. (حتی امروزه، حکاکی اغلب با ابزارهایی انجام میشود که حکاکیهای قرن هفدهم به راحتی آنها را به عنوان دستیاران آشنای خود میشناختند.)
این دو روش پردازش - حکاکی و کنده کاری - کاملاً متضاد هستند: اگر حکاکی با برش روی سطح و ایجاد شیارها در آن تصویری ایجاد کند، کارور مواد اضافی را از سطح جدا می کند و آن را به نقش برجسته یا بلند تبدیل می کند. تسکین بیان نادر. با این حال ساعت سازی نه تنها یک هنر، بلکه یک علم نیز هست و سازندگان صفحه و همچنین سازندگان مکانیسم ها با کمک مدرن ترین فناوری ها معجزه می کنند.
آزمایش با آتش
هنگام ساخت شماره گیری با استفاده از روش های بالا، به سختی می توانید نگران نتیجه موفقیت آمیز باشید. مینا کاری موضوع دیگری است. شلیک مذاب زجاجیه در آتش شدید کوره یک عملیات مخاطره آمیز است: تمام تلاش ها می تواند به هدر برود. اما، اگر خوش شانس باشید، معجزه ای در جهان متولد می شود که چیز کمی با آن قابل مقایسه است. این تکنیک در سپیده دم تمدن پدید آمد، اما حتی امروزه سازندگان میناهای بی انتها قادر به پیش بینی چگونگی تاج گذاری آثار خود نیستند.
تکنیک میناکاری شامل خرد کردن تکههای مذاب زجاجیه، رقیق کردن آن با یک مایع (معمولاً آب) و سپس اعمال ماده بهدستآمده روی سطح فلز است. در حین پخت، لایه اعمال شده ذوب می شود و سطح جدیدی را تشکیل می دهد. از آنجایی که ماده منبع معمولاً پس از پخت تغییر رنگ می دهد (اکسیدهای فلزی برای رنگ به آن اضافه می شود)، استاد باید نتیجه را از قبل تصور کند. اما تنها ساده ترین لعاب ها از این طریق تولید می شوند.
کارهای پیچیده تری هم وجود دارد، زمانی که لایه های جدیدی روی مینای سوخته قرار می گیرد یا نواحی جدیدی از سطح محصول پوشانده می شود و دوباره به کوره می رود. گاهی اوقات این چرخه ده ها بار تکرار می شود. در هر مرحله خطراتی در انتظار استاد است. هر گونه ناخالصی در آب، یک ذره گرد و غبار که به طور نامحسوس نشسته است، کوچک، در نگاه اول، نقض نظم شلیک و خنک کننده - و رنگ مینا، ترک، حباب. ساعت های طولانی کار پر زحمت (اغلب زیر میکروسکوپ دوچشمی انجام می شود) - و در نتیجه ازدواج ناامیدکننده.
افراد حرفه ای در این کسب و کار را می توان روی انگشتان حساب کرد. در هنرستان ها این هنر تقریباً تدریس نمی شود و اگر آموزش داده می شود، به نوعی. بسیاری از استادان شناخته شده میناکاری امروزی در تمام عمر خود نه تنها به دنبال کسی بوده اند که اسرار این هنر را بیاموزد، بلکه همچنین چگونه اسرار تهیه مواد را حل کند: بالاخره برخی از رنگ ها، به عنوان مثال، ساخته نشده اند. برای دهه ها
انواع سنتی میناکاری بسیار متنوع است. بی عارضه ترین حالت زمانی است که صفحه به سادگی با مینای یک رنگ پوشانده می شود. صفحه های لعابی سفید، که برای اجداد ما به خوبی شناخته شده اند، اکنون نادر هستند. یک تکنیک دشوارتر مینای دندانه دار است: یک طرح کانتور از سیم طلا یا نقره بر روی سطح فلزی لحیم می شود، سلول های حاصل با مینای پودری پر شده و پخته می شوند. مشکل در ایجاد مینای کلوزون نه تنها پر کردن سلول های سیمی است (به طور سنتی این عمل با پر غاز تیز انجام می شود)، بلکه ایجاد یک کانتور سیمی است که با دست ساخته می شود. معلوم می شود که هر ساعتی که با این تکنیک ساخته می شود، حتی اگر ساعتی از همان مجموعه باشد، در اصل یک اثر هنری است.
مینای شفاف، نوع دیگری از مینای دندان است که روی سطح گیلوچه اعمال می شود یا گاهی اوقات حکاکی می شود. این تکنیک حتی پیچیده تر است و نتیجه پرونده حتی کمتر قابل پیش بینی است. واضح است که کیفیت گیلو باید بی عیب و نقص باشد و اگر در حین پخت مینا ثابت نشود، هم مینا خراب می شود و هم مینا. الگوی تصفیه شده مینای کلوزون با سادگی و وضوح اشکال هندسی مینای چانلو که به دلیل ماهیت مینا ایجاد شده است، مخالف است.
کمیابترین نوع تزئین سنتی روی صفحههای مینا، بدون شک پولکها هستند. این نام فیگورهایی است که از ورق طلا ساخته شده اند که روی صفحه لعابی قرار گرفته و با لایه هایی از مینای شفاف پوشانده شده است. در کلام آسان است، اما در واقعیت... ابتدا پایه را با حکاکی یا گیلوش درست می کنند، سپس روی آن را با مینا آبی می پوشانند، سپس هر عنصر زیور طلایی را یکی یکی روی آن می چینند، سپس یک لایه از مینای شفاف مایل به آبی روی آن قرار داده می شود و پخته می شود، دوباره پوشانده می شود و دوباره آتش می گیرد و به همین ترتیب چندین بار. نتیجه به گونهای است که با دیدن این شکوه، آن زمانهای دور را به یاد میآورد که هنر و مکانیک هنوز از هم جدا نشده بودند، اما با وارد شدن به یک اتحاد دوستانه، معجزه کردند.
و با این حال، هیچ نوع مینای دیگری به کار سختی مانند مینای رنگ شده نیاز ندارد. بی دلیل نیست، در قدیم، استادان این هنر از نجیب ترین و حتی تاج دارترین افراد سفارش می گرفتند که با عنایات خود به آنها لطف می کردند.
دو مشکل اصلی در رنگ آمیزی با مینای شیشه ای نیاز به چندین بار آتش زدن و عدم امکان اختلاط مواد برای به دست آوردن رنگ مورد نظر است. شلیک، البته برای هر میناکاری لازم است، اما در این مورد، شلیک مکرر ضروری است: به لطف آن، عمق و تنوع سایه ها افزایش می یابد. در مورد مشکل دوم، به دلیل آن، فرد باید به غنای رنگها و درجهبندی ظریف سایهها یا با شلیک محتاطانه هر لایه، یا با توزیع متفکرانه دانههای مواد (مانند بومهای پونتیلیست) دست یابد.
اخیراً افزایش قابل توجهی در علاقه به رزین های اپوکسی وجود داشته است - همانطور که اغلب آنها را "مینای سرد" می نامند. قالب گیری گرم رزین ها به طور گسترده در تولید صفحه های پلی کروم استفاده می شود. آنها همچنین در چند مرحله ساخته می شوند: رزین ها لایه به لایه اعمال می شوند و هر لایه در کوره با دمای پایین خشک می شود. این ماده نسبتاً جدید است، اما افزایش شفافیت و عمق رنگ با پوشش شفاف چندان نوآوری نیست: همانطور که منتقدان هنری میدانند، در نقاشیهای روغنی استادان قدیمی، رنگها به لطف چندین لایه لاک میدرخشند.
ساختن نقشه با در نظر گرفتن شکل صفحه و نشانگرهای موجود بر روی آن کار آسانی نیست. کوروم در ساعت خود پل طلایی آدم و حوا آن را به هوشمندانه ترین راه حل کردند. اجداد بشر در دو طرف مکانیسم ساعت ایستاده اند، صفحه را به وسط تقسیم می کنند و درخت معرفت خیر و شر را به تصویر می کشند - اشاره ای ظریف به ارتباط بین زمان و سستی زندگی انسان (همانطور که بعدا خواهیم دید. ، Corum این تمایل را به تمام ساعتهای یادگاری موری دارد). نام بردن از ساعتهای مدرن دیگر که اصول تصویری و طراحی در آنها با موفقیت یکدیگر را تکمیل کنند، دشوار است. البته حالت ها، ژست ها، حالات چهره زوج پیش از غرق به خوبی نشان می دهد که آنها قبلا طعم میوه ممنوعه را چشیده اند و تعادل روی تنه درخت جایی است که قرار است مار وسوسه انگیز باشد.
گاهی اوقات صفحه های مینای زجاجیه به اشتباه به عنوان صفحه های چینی شناخته می شوند. صفحه های چینی وجود دارند، اما بسیار نادرتر هستند. پرسلن نوعی سرامیک است که مانند مینای شیشه ای در دمای بسیار بالاتری نسبت به سایر انواع سرامیک پخته می شود: ۱۴۰۰ درجه سانتیگراد. در حین پخت توده چینی، عناصر تشکیل دهنده شیشه در آن ذوب می شوند و به همین دلیل توانایی انتقال نور را به دست می آورد. زادگاه چینی چین است، اما در قرن هجدهم راز ساخت آن در اروپا مشخص شد و تولید آن در شهر ساکسون مایسن در قلعه آلبرچتسبورگ تأسیس شد.
دست های باشکوه
خیاطی و سنگ های قیمتی در وهله اول به این دلیل گرد هم می آیند که در هر دو مورد صفحه با مینیاتورهای تزئینی ماهرانه ای تزئین شده است که ایجاد آنها تقریباً به همان مهارت هایی نیاز دارد که تولید خود ساعت است.
بهترین نمونه های صفحه با سنگ های قیمتی ثمره کار پر زحمت است. هزینه این کار و شرایط لازم برای آن به قدری بالاست که فقط کمیاب ترین و نفیس ترین ساعت ها آن را زینت می دهند. یک الماس صیقلنشده واقعاً سنگی است با یک سنگ: ساده، تقریباً مات - هرگز حدس نمیزنید که چه نوع آتشی در داخل آن نهفته است. برای هزاران سال، مردم حتی از توانایی آن در شکست پرتوها، که باعث می شود نور با تمام رنگ های رنگین کمان بازی کند، بی خبر بودند.
در قرون وسطی، پردازش الماس به این واقعیت کاهش یافت که یک کریستال هشت وجهی طبیعی به سادگی صیقل داده می شد، به همین دلیل است که اگرچه درخشندگی و شفافیت به دست می آورد، اما به صورت سنگ سیاه یا سفید کدر باقی می ماند. الماس در درجه اول به دلیل استحکام آن ارزشمند بود، اما در مورد خواص تزئینی آن، در اینجا آنها جواهرات جذاب و چکش خوار را ترجیح می دادند. توانایی کامل یک الماس در شکست و بازتاب نور، که امروزه در الماس ها می بینیم، در نتیجه قرن ها پیشرفت در فناوری برش کشف شد.
این توانایی با توسعه اپتیک کشف شد - به لطف مشارکت فیزیکدانان برجسته ای مانند نیوتن، که رساله بزرگ او "اپتیک" برای گوهرشناسی (علم سنگ های قیمتی) به اندازه آثارش در مکانیک برای ساعت سازی اهمیت داشت. امروزه یک الماس کاملا تراشیده - یعنی برشی که پرتو را طوری هدایت می کند که بازی نور با قدرت کامل بیرون می آید - الماس گرد با 57 وجه (یا اگر سکو را حساب کنید 58 وجه) در نظر گرفته می شود. این پارامترها در سال 1919 توسط ریاضیدان مارسل تولکوفسکی محاسبه شد و از آن زمان این شکل (با تغییرات جزئی) به عنوان یک کلاسیک شناخته شد.
البته، اگر الماس برای صفحه در نظر گرفته شود، به خصوص صفحه ای با خطوط غیرمعمول، با عناصر پیچیده یا کاربردی، سنگ های این تراش به تنهایی ضروری هستند. در این مورد از الماس هایی با برش کمیاب تر استفاده می شود: "گلابی"، "مارکیز"، "قلب". برای تزیین ساعت و به اصطلاح الماس های پله ای که دارای انواع مختلفی هستند استفاده می شود. رایج ترین آنها "باگت" است که به این دلیل نامگذاری شده است که سنگ تراشیده شده شبیه نان فرانسوی است. برش مرحله ای چنین بازی نوری ایجاد نمی کند، اما بر خلوص سنگ تأکید می کند - اگر سنگ واقعاً تمیز باشد. در غیر این صورت کوچکترین نقصی با آن نمایان می شود.
وضوح، رنگ، وزن و برش - چهار شاخص کیفیت الماس. فهرست کردن آن آسان است، اما اطمینان از کامل بودن سنگ در همه چیز تقریباً غیرممکن است. علاوه بر این، حتی یک قدم ترسو به سمت کمال - و قیمت سر به فلک می کشد. و برای سایر جواهرات - یاقوت، یاقوت کبود، زمرد - هزینه متناسب با کمیاب بودن و کیفیت است (که باعث وسوسه متوسل شدن به ترفندهای نامناسب بی شماری برای "بهبود" آنها می شود، بنابراین هنگام خرید جواهرات باید چشمان خود را بیشتر باز نگه دارید. از همیشه). سنگهای اشباع بی عیب و نقص، رنگ ایده آل (مثلاً قرمزترین یاقوت سرخ) و با تیرگی جزئی (مناطقی که نور را منعکس نمی کنند) در میان چیزهای کمیاب هستند.
خیاطی نوعی هنر معرق باستانی است. بر خلاف موزاییک، مواد برای خیاطی تکههای تخته سه لا است که تصویری از آن تا میشود که سطح را کاملاً میپوشاند. با انتخاب ماهرانه گونهها، رنگها و شکلهای چوب، آثاری از شایستگی هنری بالایی به دست میآید. تکنیک خیاطی در قرن 16 و 17 ابتدا در ایتالیا و سپس در هلند و فرانسه رایج شد. اثاثیه آن زمان که با خیاطی تزئین شده بودند، تا به امروز در تالارهای قلعه ها و عمارت های باستانی خودنمایی می کنند. آنها همچنین خیاطی را از سنگ می ساختند: هنرمندان بزرگ رنسانس با کمال میل آثاری را در مورد موضوعات مختلف به این روش خلق می کردند (آنها را pietre dure، "سنگ های قوی" می نامیدند).
برای ساختن یک صفحه در این تکنیک، لازم است تکه های کوچک چوب از گونه های مختلف را اره کرد و آنها را به دقیق ترین روش روی یکدیگر قرار داد - کاری که به مهارت و دقت میکروسکوپی نیاز دارد. این شغل به خودی خود طاقت فرسا است، و اگر خیاطی برای ساعت در نظر گرفته شده باشد، دشواری آن همچنان افزایش می یابد، نه اینکه به موانع گاه پیش بینی نشده ای که پیش می آید اشاره کنیم. اما اگر مینیاتور همچنان موفق باشد، جذابیت این تصویر کوچک را به سختی می توان با چیزی مقایسه کرد.
روکش های قدیمی خوب خوب هستند، اما گاهی اوقات تکان دادن کمی هم ضرری ندارد. اگر تصور سنتی که ساعت صرفاً ابزاری برای اندازهگیری زمان است را کنار بگذاریم، احتمالات به گونهای باز میشوند که چشمها باز میشوند. مجسمه جنبشی کنونی به اندازه مچ، مهم نیست که چگونه با آن رفتار می کنید، تمام قوانین ساعت سازی را در هم می شکند. امروزه، زمانی که ما توسط ماشینهایی احاطه شدهایم که تنها بخش متحرک آنها یک دکمه یا سوئیچ است (و با ظهور مانیتورهای لمسی، اینها نیز ناپدید میشوند)، طراحان و کلکسیونرها در حال کشف جذابیت زیباییشناسی مکانیکی بکر هستند، و این اشتیاق جسورانهای را ایجاد میکند. نتایج جسورانه و حتی عجیب و غریب. .
این تخمیرهای انقلابی بر ظاهر صفحه نیز تأثیر گذاشت. اگر قبلاً از نظر رنگ با هیچ مانومتری تفاوت چندانی نداشت، امروز که هجوم فرمهای مکانیکی و طرحهای جنبشی در ساعتسازی هیچ محدودیتی نمیشناسد، ساعتها از داخل به بیرون میچرخند، وارونه میشوند، بالا و پایین میچرخند. در میان تنوع بسیار زیاد آن "تصویر" را پیدا کنید که در نگاه اول دوست دارید - دوست داشته باشید یا نه، خودتان تصمیم بگیرید.